تشبیه شاعرنه ای هست که می گوید :

خدا روستا را افرید وبشر ، شهر را

در روستا هر قطره ای به کار کشت و زرعی می آیدو

هرپس مانده ای،خوراک بخشی از مخلوقات خدا خواهد شد.

شهر ها در تضاد کامل با قوانین زمین هستند ،

حجم انبوهی از ساختمان وزباله واتومبیل

غول شهری شدن دشمن اصلی طبیعت است .

باید به روستا برگردیم به همزیستی با آب وخاک وهوا

ما با کوچیدن به شهرها،مادرمان زمین را آزرده ایم ،

اشک های زمین شور است وشوره زار می آفریند .

ما خسته ایم ، شهر مارا خسته کرده است

خستگی ما تنها در دامن طبیعت التیام خواهد یافت

تا دیر نشده برگردیم .

بخشندگی ،

انتشار بوی خوش بنفشه بر ته کفشی است

که لگدمالش کرده است .

بــه آنـهـایــی کـه دوستشـان دارید

بــی بـهـانـه بـگـویـید دوسـتـت دارم

بــگـویـید در ایـن دنـیـای شـلوغ

ســنـجـاقـشـان کـرده ایـد بــه دلـتـان

بــگویـید گـاهـی فـرصت بـا هـم بـودنـمـان

کـوتـاه تـر از عـمـر شـکـوفه هـاســت

شـما بگویید، حــَتی اگـــر نـشـنـوند

سلام نام توست .

نامی که با گفتنش آدم ها به هم آرامش وسلامت هدیه می دهند .

دوسال گذشت

دو سال از سلام کردن وبلاگ معجزه کلمات به شما عزیزان گذشت

نوشته هایم ، حرف است و خطاب

حرف دل من، دل تو، دل او

خطابش منم ، تویی و او ،

 در لفظم جسارتی  است از سوز دل

همه را دوست دارم، شمارا،آنها را وهمه مردم دنیارا و دنیای بی کینه را

نگارنده حقیر، عظمت مردانگی را، در ورای حقارت خود می بیند

گاه سرکش است وبی پروا و زمانی برانگیزنده فکر

او خود کشکول درد است

اشک نوشته هایش را می لغزاندو در دریای اندیشه غرق میکند .

 ودل باوران ، بر این باورند که حرف دل است و به دل می نشیند .

در این دوسال آموختم که هیچ نیاموختم

آموختنی که با عمل توأم نباشد کافی نیست

بیاییم  در آستانه سال نو فرشهای خاک گرفته زندگیمان را بتکانیم

بیاییم پنجره نگاه مان را باز کنیم

تا بهار دوستی مان پشت در نماند

بیاییم در قلب هایمان توری بگذاریم 

تا هیچ وقت دوده نگیرد

بیاییم از نو ببینیم

تا هر چه می بینیم زیبایی باشد.
 

لیست کارهای خانه تکانی سال نو :
1) پاک کردن غم گذشته
2 ) دور ریختن کینه ها
3 ) شستن افکار منفی
4 ) چیدن عشق در طاقچه ها
5 )سبز کردن مهر
6 ) خرید شادی و حراج محبت

برگرفته ازنظرات خوانندگان

نویسنده وبلاگ دنیای شیرین ما

میدانی...

بعضـی ها را هرچه قدر بـخوانی ... خسته نمیشوی !

بعضـی ها را هرچه قدر گوش دهی ... عادتــــ نمیشوند !

بعضـی ها هرچه تکرار شوند ... باز بکرند و دستــ نـخورده !

دیده ای ؟!

... ... شنیده ای ؟!

بعضـــی ها بی نهایتـــ ــ ـند !

مـــــثل مـــــادر

همواره سنگ کسی رابه سینه بزن که

گهگاهی به خاطر تو ،

سنگریزه ای را از روی زمین بردارد .

کسی کامیاب است که در دیدار متبسم ،در پندار مدبر

در گفتار متین ودر کردار منعطف باشد .

یک رابطه خوب زمانی است که کسی

پذیرای دیروز

پشتیبان امروز

و مشوق فردایتان باشد .

تا فرزندِ پدر ومادری ، حرفِ پدر ومادر ِفرزند را نمی فهمی

وچون پدر ومادر فرزند شوی ، فرزندِ پدر ومادر

حرفِ تورا نمی فهمد .

اقیانوس هرچند پهناوراست پایانی دارد

قطره هرچند کوچک است ،آغازی دارد .

هرگز پاسخ کسی را که عاشقانه میگوید ، عاقلانه نده و

هرگز پاسخ کسی را که عاقلانه میگوید ، را عاشقانه نده

نبودنِ خیلی چیزهاست...

کلاه روی سَرمان نمی‌ایستد!

شعر نمی‌چسبد...

پول در جیب‌مان دوام نمی‌آورد!

نمک از نان رفته!!!

خنکی از آب.............

 ما بی‌تو فقیر شده‌ایم 

مادر....

آه مادرچهل روز گذشت!!

و دريغا كه هيچكس جاي خالي تو را در دل ما پر نكرد...

تو به همراه قاصدكان سبكبال رفته بودي

و ما اينك چقدر تنها مانديم!!

می نویسم تا بگویم :

 دلم برای کودکی ام تنگ شده

دورانی که همه دغدغه مان تا خوردن گوشه دفترمشقمان بود و

زدن گیره برای صاف کردنش ...

داشتن مُهرِ صد افرین معلممان که چه ذوقی داشتیم گل کشیدن

سمت چپ بالای هربرگ دفتر انشاء...

شمردن20های دفتر دیکته مان که هرروزچک میکردیم و تعدادآنرامی شمردیم  

خط کشی کردن دفترهایی که بویی از فانتزی بودن، نبرده بودند.

کاش الان هم فکرهایمان به همان اندازه ســــاده بودند و

دلمان به شنیدن زنگ تفــــریح وصد افرین معلممان ، خوش بود

دلم برای از زیر قرآن رد کردن های اول مهر تنگ شده

« اکرم با پری دوست است» تنگ شده ،

آخه تو شرایط فعلی هر دخترخانومی با یه آقاپسری دوست میشه

و دیگه دوستی دو دختر از مد رفته

 دلم برای  اون زمونی که میخوندیم:

«پدر هرروز نماز میخواند»« پدر هرروز کتاب میخواند»

تنگ شده اخه تو شرایط فعلی پدر وقت ندارد نماز بخواند

پدر وقت ندارد کتاب بخواند نماز خواندن قدیمی شده است

 دلم برای کوکب خانم تنگ شده است

اخه  تو شرایط فعلی الان چند سالی است کوکب خانم مهمان ندارد

او خانه نیست که مهمان داشته باشد او حوصله مهمان ندارد  

 اخه تو شرایط فعلی دیگر کسی آش  نمیخورد دیگر کسی کشک درست

نمیکنددیگر کسی کشک نمی خرد .حتی دیگر کسی  به سوپرمارکت نمیرود

دیروز که به سوپر مارکت سر کوچه مون سر زدم دیدم کرکره هاپایین است و

روی یک کاغذ کثیف با خطی کج و معوج نوشته اند از پذیرش

مشتری معذرویم لطفا به آدرس اینترنتی فروشگاه مراجعه فرمایید

اخه تو شرایط فعلی ریز علی ها حوصله درد سر ندارند

وقطارها هرروز به سنگها برخورد میکند ومنفجر می شودوکسی چیزی

نمی گوید  همه سکوت کرده اند  انگار همه خوابیده اند  

آخه چند سالی هست که امین  با تخته میز نمی سازد.

امین خانه نشین شده است انگار گمشده دارد .

دیروز اشتراک اینترنت ای دی اس ال  خانه شان تمام شد

زنش ، خدارا شکر کرد ولی امین از کیف زنش پول دزدید

وکارت اینترنت 10 ساعته خرید، آخر باید امین به قرار نیمه شبش برسد

دلم برای « آن مرد در باران امد » تنگ شده

آخه چند سالی هست باران نیامده است

دلم برای کودکی ام تنگ شده 

دلم برای  خودم تنگ شده

سفر انسان را در عرصه جغرافیا ، از هم دور می کند و

عشق ومحبت در عرصه تاریخ نزدیکشان